”.•°*غــــــروب عشـــق*°•.”
به ابد خواهم برد من به درماندگی صخره و سنگ من به آوارگی ابر و نسیم من به سرگشتگی آهوی دشت من به تنهایی خود می مانم شعر چشمان تو را می خوانم چشم تو چشمه شوق چشم تو ژرف ترین راز وجود برگ بید است که با زمزمه جاریه باد تن به وارستن عمر ابدی اما برای من افسوس این صحرا این دریا پر خواهم زد و غم تو این غم شیرین را
نظرات شما عزیزان:
من در این شب که بلند است به اندازه حسرت زدگی گیسوان تو به یادم می آید
می سپرد
تو تماشا کن
که بهاری دیگر
پاورچین پاورچین
از دل تاریکی میگذرد
و تو در خوابی
پرستو ها خوابند و تو می اندیشی
به بهاری دیگر
به یاری دیگر
نه بهاری
و نه یاری دیگر
من و تو دور از هم می پوسیم
غمم از وحشت پوسیدن نیست
غمم از زیستن بی تو در این لحظه پر دلهره است
دیگر از من تا خاک شدن راهی نیست
از سر این بام
خواهم مرد
با خود به ابد خواهم برد
طراح : صـ♥ـدفــ |